رد شدن به محتوای اصلی

جملات کوتاهی از متفکرین

جملات حکیمانه


ضرب المثل انگليسي می گوید : دوست زمان احتياج، دوست حقيقي است.


ارد بزرگ می گوید : نوازش و دلربایی زیاد ، پیشاپیش بستر مرگ را فراهم کند !.


گوته می گوید : خدايا هنر چقدر بلند و عمر چه اندازه كوتاه است.

http://www.abundantfun.com/poems/pc3bar.gif

ارد بزرگ می گوید : ساختاري که با سرشت آدمي سازگار نباشد توان پايداري ندارد .


سقراط می گوید : نزديك ترين چيزها مرگ و دورترين چيزها آرزوست.


وارن بوفه می گوید : شخصي که امروز زير سايه اي ارميده ، مديون کسي است که مدت ها قبل درختي کاشته .

http://www.abundantfun.com/poems/pc3bar.gif

ارد بزرگ می گوید : نگهبانی از داشته های یک کشور برای فرمانروا یک قانون است و انجام آن خودستایی ندارد .


ارد بزرگ می گوید : دارایی زیاد برای یک جوان می تواند ابزار سرگردانی باشد .


ساميوئل باتلر می گوید : فراموش نكنيم كه ما به سخنان يك طرف دعوا گوش كرده ايم آخر كتابهاي اسماني را خدا نازل كرده .

http://www.abundantfun.com/poems/pc3bar.gif

روو می گوید : حافظه گنجينه اي است که بايد در آن سرمايه گذاري کنيم تا بتوانيم کمکي را که به آن نياز داريم از آن دريافت کنيم .


ارد بزرگ می گوید : گام نهادن بر نوک کوه وجود ، بسيار سخت تر از هر کار ديگريست .


راسين می گوید : با شلاق اراده مي توان اسبي وحشي و سرکش را رام کرد .

http://www.abundantfun.com/poems/pc3bar.gif

ضرب المثل فرانسوي می گوید : انسان در هر كار بايد بداند كجا بايد ترمز كرد .


بنيامين فرانكلين می گوید : انسان محل اشتباه و فراموشكاري است .


رابرت زند می گوید : آدم ها فقط در يك چيز مشتركند : متفاوت بودن .



نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

سخن بزرگان . نصایح حکیمانه . پند و اندرز دانشمندان

باید از دگم گرایی ها در اندیشه فلسفی دوری کرد . فردریش نیچه هیچ می دانی فرصتی که از آن بهره نمی گیری، آرزوی دیگران است؟! . جک لندن چو گرمای تن مردان کهن به آسمان پر کشید با یادشان اندیشه هواخواهان خویش را گرما دهند . اُرد بزرگ چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . جبران خلیل جبران بايد در محدوده ي امكانات زميني بيافرينيم، و در آفرينش به زمين وفادار بمانيم . فردریش نیچه زندگی خود را تبدیل به مدرسه ای برای یاد گرفتن کن . جان دیوی برای ارواح بشری چه چیزی بالاتر از این است که در هر رنج و محنتی غمخوار یکدیگر و در هر شادی شریک خنده های هم و در خلوت خاطرات یکدیگر تنها تصاویر ماندگار و ابدی وجود هم باشند . جرج الیوت آنگاه که سندانی ، پا برجا باش ، روزی که چکش گشتی محکمتر بکوب . جان قلوریو یک ساعت زندگی با افتخار و شکوه به یک قرن گمنام زیستن می ارزد . سر والتر اسکات اراده زندگي برتر و نيرومند تر در مفهوم ناچيز نبرد براي زندگي نيست، بلكه در اراده جنگ اراده قدرت و اراده مافوق قدرت است! . فردریش نیچه به رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند . جبران خل...

10 ایده برای کمک به اداره زندگی پرمشغله‌

ساده کردن زندگی لزوماً به این معنی نیست که از چیزهایی که می خواهید در زندگی، بگذرید. درواقع، دقیقاً متضاد این است. ساده کردن زندگی به شما زمان بیشتری برای انجام کارهایی که وقت و انرژی برایشان می خواهید، می دهد (مثل ورزش، کتاب خواندن یا شرکت در یک کلاس آموزشی). این ایده ها را امتحان کنید تا زمان، هزینه، پشتیبانی و فضای بیشتری در زندگی پرمشغله تان ایجاد کنید. 1. یک عادت جدید در خودتان ایجاد کنید و آنرا به سایر اعضای خانواده هم آموزش دهید: هیچوقت بدون اینکه چیزی با خود ببرید اتاق را ترک نکنید. مثلاً اگر در طول شب می خواهید از اتاق نشیمن به آشپزخانه یا اتاق خواب بروید، وسیله ای که باید به محل خود برگردانده شود را در راه با خود ببرید. 2. اگر خانواده پرجمعیتی دارید که تعداد زیادی باید از یک حمام و دستشویی استفاده کنند، برای هرکس یک سبد مخصوص درنظر بگیرید که وسایل مخصوص حمام خود را در آن نگه دارند و حتماً پس از استفاده آنرا به اتاق خود برگردانند. درست مثل زندگی در خوابگاه های دانشجویی. اینکار باعث می شود فضای حمام شلوغ و بی نظم نشود و هرکس به راحتی از وسایل خود استفاده کند و جروبحثی هم پیش ن...

امداد جناب سلطان حسین صفوی

در دودمان صفوی خبر رسید فلان روستای نزدیک اصفهان سیل آمده است و کوهی ریزش نموده مردم ده روز است گرسنه اند چند روزی که گذشت شاه سلطان حسین مشغول خوردن غذا بود یاد آن روستا افتاد یکی از نزدیکان خود را با پنج محافظ فرستاد تا میزان خسارات آن روستا را وارسی کنند و نیازهای آنها را گزارش دهند تا نسخه ایی برای حل مشکل آن روستا پیچیده شود . چون به آن روستا رسیدند دیدند قشری از گِل و لای روستا را در بر گرفته و خانه ایی با سقف دیده نمی شود مردم رنجور بر زمین خود را می کشیدند و بوی مردار به مشام می رسید . از اسب پیاده شده و کمی در روستا گشتند فقر و بیچاره گی در حدی بود که کمک رسانی به آنها را بسیار سخت می کرد اشراف زاده گفت برگردیم و بگویم هیچ چیزی اینجا درست نیست و هر چه زودتر غذا و کمک بفرستند . چون بازگشتند دیدند جماعتی در جایی که اسبها را بسته بودند جمع شده و چون آنها را دیدند می دویدند . خوب که نگاه کردند دیدند هر یک تکه گوشتی در دست گرفته و از آنها دور می شوند . مردم از گرسنگی اسبها را پاره پاره کرده و از استخوانها نیز نگذشته بودند . هوا نزدیک تاریکی بود در گوشه ایی نشستند تا ف...