رد شدن به محتوای اصلی

اس ام اس فلسفي جملات زيبا



اگر جانت در خطر بود بجاي پنهان شدن بکوش همگان را از گرفتاري خويش آگاه سازي . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


ايده ها در بيرون زمان قرار دارند و در نتيجه ابدي هستند. شوپنهاور

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


اولين مرحله شناخت آفرينش همانا خرد است چشم و گوش و زبان سه نگهبان اويند که لاجرم هر چه نيکي و شر است از همين سه ريشه مي گيرد .و افسوس که بدنبال کنندگان خرد اندکند بايد که به سخن دانندگان راه جست و بايد جهان را کاوش نمود و از هر کسي دانشي آموخت و يک دم را هم براي آموختن نبايد از دست داد . فردوسي خردمند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


بسياري از آرزوهايمان را مي توانيم با نشان دادن توانمندي خويش به آساني بدست آوريم . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


روزنامه بايد خبرگزار باشد نه خبرساز ، حقيقت و ماي? سرگرمي واقعي چندان زياد است که نيازي به خيال پردازي و دروغسازي نيست و نشر خبر دروغ خيانت به حقيقت است . سايمونز

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


آنچه که بايد بيشترين علاقه را در ما به وجود آورد اين نيست که آيا تفسير ما از جهان، حقيقي است يا دروغين ، بلکه اين است که آيا اين تفسير، خواست قدرت را براي نيرومندي و کنترل جهان پرورش مي دهد ، يا هرج و مرج و ناتواني را . فردريش نيچه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


آتش خشم را با آب سکوت خاموش کن . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


مهمترين چيز بعد از حل کردن يک مسئله يافتن اندکي طنز در آن است . فرنک آکلارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


دو گوش داريم ويک زبان ، براي اينکه بيشتر بشنويم و کمتر بگوييم. ديوژن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


اگر دشمنت با روي خوش نزديکت شد ، در برابرش خموش باش و تنهايش بگذار . ارد بزرگ


برگرفته : سایت تک محفل
http://www.takmahfel.com/news-13621.html

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

سخن بزرگان . نصایح حکیمانه . پند و اندرز دانشمندان

باید از دگم گرایی ها در اندیشه فلسفی دوری کرد . فردریش نیچه هیچ می دانی فرصتی که از آن بهره نمی گیری، آرزوی دیگران است؟! . جک لندن چو گرمای تن مردان کهن به آسمان پر کشید با یادشان اندیشه هواخواهان خویش را گرما دهند . اُرد بزرگ چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . جبران خلیل جبران بايد در محدوده ي امكانات زميني بيافرينيم، و در آفرينش به زمين وفادار بمانيم . فردریش نیچه زندگی خود را تبدیل به مدرسه ای برای یاد گرفتن کن . جان دیوی برای ارواح بشری چه چیزی بالاتر از این است که در هر رنج و محنتی غمخوار یکدیگر و در هر شادی شریک خنده های هم و در خلوت خاطرات یکدیگر تنها تصاویر ماندگار و ابدی وجود هم باشند . جرج الیوت آنگاه که سندانی ، پا برجا باش ، روزی که چکش گشتی محکمتر بکوب . جان قلوریو یک ساعت زندگی با افتخار و شکوه به یک قرن گمنام زیستن می ارزد . سر والتر اسکات اراده زندگي برتر و نيرومند تر در مفهوم ناچيز نبرد براي زندگي نيست، بلكه در اراده جنگ اراده قدرت و اراده مافوق قدرت است! . فردریش نیچه به رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند . جبران خل...

10 ایده برای کمک به اداره زندگی پرمشغله‌

ساده کردن زندگی لزوماً به این معنی نیست که از چیزهایی که می خواهید در زندگی، بگذرید. درواقع، دقیقاً متضاد این است. ساده کردن زندگی به شما زمان بیشتری برای انجام کارهایی که وقت و انرژی برایشان می خواهید، می دهد (مثل ورزش، کتاب خواندن یا شرکت در یک کلاس آموزشی). این ایده ها را امتحان کنید تا زمان، هزینه، پشتیبانی و فضای بیشتری در زندگی پرمشغله تان ایجاد کنید. 1. یک عادت جدید در خودتان ایجاد کنید و آنرا به سایر اعضای خانواده هم آموزش دهید: هیچوقت بدون اینکه چیزی با خود ببرید اتاق را ترک نکنید. مثلاً اگر در طول شب می خواهید از اتاق نشیمن به آشپزخانه یا اتاق خواب بروید، وسیله ای که باید به محل خود برگردانده شود را در راه با خود ببرید. 2. اگر خانواده پرجمعیتی دارید که تعداد زیادی باید از یک حمام و دستشویی استفاده کنند، برای هرکس یک سبد مخصوص درنظر بگیرید که وسایل مخصوص حمام خود را در آن نگه دارند و حتماً پس از استفاده آنرا به اتاق خود برگردانند. درست مثل زندگی در خوابگاه های دانشجویی. اینکار باعث می شود فضای حمام شلوغ و بی نظم نشود و هرکس به راحتی از وسایل خود استفاده کند و جروبحثی هم پیش ن...

امداد جناب سلطان حسین صفوی

در دودمان صفوی خبر رسید فلان روستای نزدیک اصفهان سیل آمده است و کوهی ریزش نموده مردم ده روز است گرسنه اند چند روزی که گذشت شاه سلطان حسین مشغول خوردن غذا بود یاد آن روستا افتاد یکی از نزدیکان خود را با پنج محافظ فرستاد تا میزان خسارات آن روستا را وارسی کنند و نیازهای آنها را گزارش دهند تا نسخه ایی برای حل مشکل آن روستا پیچیده شود . چون به آن روستا رسیدند دیدند قشری از گِل و لای روستا را در بر گرفته و خانه ایی با سقف دیده نمی شود مردم رنجور بر زمین خود را می کشیدند و بوی مردار به مشام می رسید . از اسب پیاده شده و کمی در روستا گشتند فقر و بیچاره گی در حدی بود که کمک رسانی به آنها را بسیار سخت می کرد اشراف زاده گفت برگردیم و بگویم هیچ چیزی اینجا درست نیست و هر چه زودتر غذا و کمک بفرستند . چون بازگشتند دیدند جماعتی در جایی که اسبها را بسته بودند جمع شده و چون آنها را دیدند می دویدند . خوب که نگاه کردند دیدند هر یک تکه گوشتی در دست گرفته و از آنها دور می شوند . مردم از گرسنگی اسبها را پاره پاره کرده و از استخوانها نیز نگذشته بودند . هوا نزدیک تاریکی بود در گوشه ایی نشستند تا ف...